برای موفقیت در یک کسبوکار، ایده مهمتر است یا اجرا؟ شاید هم هیچکدام؛ پیدا کردن یک سرمایهگذار تضمین موفقیت باشد؟ این روزها در ایران «استارتآپ» یک موج، ترند و شغل شده است. روزانه دهها خبر درباره استارتآپهای جدید ایرانی میشنویم و صدها ایده رونمایی میشود و برنامههای استارتآپویکند در گوشه و کنار در حال برگزاری هستند. بیایید نگاهی دقیقتر به یک تاریخچه و مسیر حرکتی استارتآپ چند سال گذشته دنیا و یک شرکت بسیار موفق چند میلیاردی امروز بیندازیم که درسها و نکات ظریف بسیاری در دل خودش نهفته دارد و شاید کلید طلایی موفقیت یکی از همین استارتآپهای وطنی باشد.
تولد یک ایده
وقتی به موسسان اینستاگرام نگاه میکنیم، دو نام پررنگ است: کوین سیستروم و مایک کریگر. کوین متولد ۱۹۸۳ و یک کارآفرین و مهندس نرمافزار است.
بسیاری از افراد، ایده اصلی اینستاگرام را از آن وی میدانند. کوین و مایک یک بار در سال ۲۰۰۶ در دانشگاه استنفورد همدیگر را ملاقات و باهم آشنا شدند. هر دو در رشته مدیریت و علوم مهندسی دانشجو بودند و فارغالتحصیل شدند.
کوین سیستروم پس از دانشگاه، یک اپلیکیشن اشتراکگذاری عکس مبتنی بر مکان را توسعه داد و وقتی متوجه شد که به یک نفر دیگر به عنوان موسس برای راهاندازی شرکتاش نیاز دارد، به استنفورد برگشت و سراغ مایک کریگر را گرفت. شاید به همین دلیل هم هست که سیستروم میگوید: «من با این افرادی که میگویند رفتن به دانشگاه و هزینه کردن در آن فایدهای ندارد، کاملا مخالفم.»
کوین و مایک پی برده بودند انسانهای قرن ۲۱ دوست دارند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و شبکههای اجتماعی در یک دهه اخیر به همین دلیل رشد کرده و با استقبال روبرو شدند.
آنها دریافتند که «عکس» میتواند یک روش ارتباطی بسیار مستقیم، موثر و صمیمی باشد. عکسها حرفهای زیادی برای گفتن دارند و سریعا میتوانند پیغامها را منتقل کنند. از همینجا، ایده ساخت یک شبکه اجتماعی یا یک اپلیکیشن برای برقراری یک ارتباط از طریق عکس شکل گرفت. کوین و مایک، استارتآپ خود را در سال ۲۰۱۰ ثبت کردند.
پرورش ایده
مارس ۲۰۱۰ اولین دوره جذب سرمایه برای اپلیکیشن مکانیابی Burbn کوین و مایک به مبلغ ۵۰۰ هزار دلار سپری شد. اما کوین و مایک پس از چند ماه متوجه شدند ایده شبکه اجتماعی براساس مکانیابی جالب نیست و آن جذابیت عمومی موردنظرشان را ندارد. بازخوردهای بهدست آمده در همین چند ماه نیز این موضوع را تایید میکرد.
پس، به سرعت طفل تازه متولد شده را دور انداخته و ایده «اشتراکگذاری» عکس روی موبایل آیفون را به دست گرفتند. از جولای ۲۰۱۰ کار روی ایده جدید شروع شد و در اکتبر ۲۰۱۰ اولین اپلیکیشن اشتراکگذاری عکس روی آیفون را عرضه کردند و پس از چند روز فقط ۸۰ نفر دانلودش کرده بودند.
در دسامبر ۲۰۱۰ شروع به تبلیغ برای این اپلیکیشن کردند و با سایتها و اپاستورهای مختلفی وارد مذاکرده شدند. به سرعت مورد استقبال قرار میگیرد و کاربران ایستاگرام به یک میلیون نفر میرسد.
در فوریه ۲۰۱۱ دومین مرحله جذب سرمایه رخ میدهد و اینبار مبلغ ۷ میلیون دلار جمعآوری میشود. در این مرحله، تعداد کاربران اینستاگرام حدود ۱.۷۵ میلیون نفر است و روزانه ۲۹۰ هزار عکس آپلود میشود. جالب است که در میان سرمایهگذاران، نام «جک دورسی» بنیانگذار توییتر نیز دیده میشود.
اینستاگرام هر روز به قابلیتهای خود اضافه میکند و براساس بازخوردهای به دست آمده، دستخوش تغییر و تحول میشود. یک Real Time API را توسعه میدهد که امکان اشتراکگذاری عکسها در هر سرویسی را فراهم میکند. رهبران اینستاگرام به خوبی میدانستند باید کاری کنند مردم سریعتر و راحتتر عکسهای خود را با یکدیگر به اشتراک بگذارند.
در جولای ۲۰۱۱ و پس از ۱۷ ماه از شروع به کار اینستاگرام، ۶ میلیون کاربر دارد و روزانه ۱۰۰ میلیون عکس به اشتراک گذاشته میشود. در آگوست ۲۰۱۱ یکی از مهمترین برهههای تاریخی و تصمیمگیری درست برای اینستاگرام رخ میدهد.
فیسبوک و خالقاش، مارک زاکربرگ سریعا متوجه میشوند آینده از آن عکس و اشتراکگذاری عکس است و میخواهند اینستاگرام را تصاحب کنند. اما مدیران این استارتآپ مخالفت میکنند چون فکر میکنند خوب نیست در همان مراحل اولیه شکلگیری یک ایده و استارتآپ، به فروش برود و از مسیر اصلی توسعه خود خارج شود. آنها اینستاگرام را به فروش نرساندند تا در آینده بتوانند با مبلغ بیشتر و دست باز برای چانهزنی وارد معامله شوند.
اینستاگرام هنوز دارد به توسعه خود ادامه میدهد و براساس بازخوردهای خوانندگانش فیلترهای معروفاش را اضافه کرده و امکاناتی برای ویرایش عکسهای خام گرفته شده با دوربینهای موبایل آیفون ایجاد میکند. البته، باز هم نیاز به جذب سرمایه دارد و پیشبینی میکند بهزودی باید ۲۰ میلیون دلار سرمایه جمعآوری کند.
در آوریل ۲۰۱۲ و در حالی که ۳۰ میلیون کاربر دارد، موفق به جذب سرمایهای ۵۰ میلیون دلاری میشود و از همین فرصت برای توسعه و عرضه اپلیکیشن موبایل اندروید نیز استفاده میکند. ورود به اسمارتفونهای اندروید به معنای در آغوش گرفتن موفقیت و دهها میلیون کاربر جدید است. اینستاگرام مرحله سوم جذب سرمایه و توسعه را نیز پشت سر میگذارد.
موفقیت ایده
اگر فیسبوک یا هر شرکت دیگری یک پیشنهاد خوب بدهد؛ به نظر میرسد اکنون وقت خوبی برای فروختن اینستاگرام باشد. مطابق انتظار موسسان اینستاگرام، این اتفاق میافتد و شرکت فیسبوک به یکباره و در بهت همگان اعلام یمکند حاضر است اینستاگرام را به مبلغ یک میلیارد دلار به صورت کاملا نقد خریداری کند.
از این رهگذر، فیسبوک دیگر خیالاش راحت میشود که اینستاگرام را تصاحب کرده است و در موفقیتهای بعدیاش شریک است.
از سوی دیگر، سود کلانی به سرمایهگذاران این اپلیکیشن در سه مرحله جذب سرمایه روی یک استارتآپ میرسد. نکته بسیار مهم در این معامله، برآورد ارزش ۵۰۰ میلیون دلاری اینستاگرام در همان ماه آوریل ۲۰۱۲ است.
یعنی فیسبوک حاضر میشود ۵۰۰ میلیون دلار بیشتر بدهد چون مطمئن شده است اشتراک عکس آینده او را تضمین میکند و هزینه این خرید برگشت داده میشود. اینستاگرام نیز از شروع به کار در مارس ۲۰۱۰ تا آوریل ۲۰۱۲ هیچگونه درآمد مستقیم یا غیرمستقیمی نداشته است. این موضوع بسیار مهم است چون درست طی کردن مراحل توسعه و رشد یک ایده و استارتآپ مهمتر از ورود به بازار و کسب درآمد است.
درسها و پندها
در تاریخچه موفقیت استارتآپ اینستاگرام میتوان نکات پندآموزی را دید که اتفاقا پاشنه آشیل استارتآپهای بومی هستند.
یک ایده برای موفقیت و تبدیل شدن به کسبوکار به سرمایهگذاری نیاز دارد. باید سرمایهگذاری در چند مرحله و همزمان با توسعه و پرورس ایده و مطابق با نیازها و هزینهها باشد. اگر کارآفرین درک درستی از هزینهها در آینده نداشته باشد یا نتواند سرمایه لازم را جذب کند، مطمئنا نخواهد توانست مسیر موفقیت را طی کند.
بسیاری از استارتآپها در مرحله اول یا دوم توسعه به علت بالا رفتن هزینهها یا اشتباه در برآورد هزینهها یا عدم موفقیت در جذب سرمایه و بهطبع آن جذب نیروی انسانی خوب و فضا و امکانات؛ ادامه توسعه را متوقف کرده و به یک کسبوکار کوچک بسنده میکنند.
اینکه چه زمانی باید سرمایهها جذب شود و چه زمانی وارد بازار و درآمدزایی شد، یکی از کلیدهای اصلی موفقیت یک استارتآپ است. بارها در ایران دیده شده است که یک گروه خلاق دانشجویی یا کارآفرین ایدهای را در یک سمینار استارتآپی مطرح میکنند و همانجا به جای اینکه بهدنبال جذب سرمایه باشند، ایده را میفروشند و کارمند یک شرکت دیگر میشود.
در نتیجه، ایده از مسیر اصلی مدنظر آنها خارج شده و به بیراه کشیده میشود و در نهایت در یک مرحله متوقف خواهد شد چون نتوانسته سوددهی داشته باشد. یک کارآفرین و موسس استارتآپ باید مهارت بالایی در برآورد دقیق هزینهها، جذب سرمایه، تخمین ارزش ایده و استارتآپاش و زمان ورود به بازار یا فروش داشته باشد.
اگر خودش این تواناییها را ندارد، از دیگران یا شرکتهای مشاورهای کمک بخواهد. معمولا توصیه میشود یک ایده و استارتآپ با چند نفر موسس شروع کند که هریک برخی از این مهارتها را داشته باشند.
دیدگاه خود را بنویسید