مارك تواین معروف می‌گوید: «تا زمانی که حقیقت را بگویید نیازی به، به  خاطر سپردن هیچ چیزی ندارید.» این سخن مارك تواین را این‌طور می‌توان تفسیر  كرد، اگر دروغ‌گو نباشیم نیازی هم به ذهنی بسیار هوشیار و فعال (ذهنی كه  مدام همه‌چیز را به خاطر بسپارد و بتواند یادآوری كند) به ویژه در محل‌های  كار نداریم.  همه‌گیر شدن دروغ فقط به شخصیت‌های برجسته‌ای مانند بیل كلینتون و رسوایی  مشهورش، لانس آرمسترانگ و تکذیب دوپینگش، برنی مادوف و اختلاس مالی او  محدود نمی‌شود. دروغ‌گویی در محل كار، یك معضل بسیار متداول است و در دفاتر  كار سراسر جهان اتفاق می‌افتد. یک جریان پنهانی همیشگی از دروغ که به  «دروغ‌های سفید» مشهور است وجود دارد که قوانین را فریب داده و تغییر  می‌دهد. با دانستن این موضوع بهتر است كه سه حقیقت ساده را در مورد  دروغ‌گویی بیان، و کمی بیشتر و جدی‌تر درباره آن فكر كنیم: 

                                

شما مانند هر کس دیگری، در محل كار دروغ می‌گویید

بهتر است اعتراف کنیم که همه دروغ­هایی در محل کار می­‌گوییم. مطابق  بررسی‌های انجام شده توسط دكتر براد بلانتون، روان‌پزشك و مشاور؛ 93 درصد  از چهل هزار آمریكایی مشاركت‌كننده در یك نظرسنجی پذیرفته‌اند «به­‌طور  مرتب و برحسب عادت در محل كار دروغ می‌گویند». عقیده شخصی من این است كه 7  درصد دیگر نیز به خودشان دروغ می‌گویند و احتمالا به آن عقیده دارند.

مطالعه دیگری روی نمونه كوچكی از وكلا (شامل 14 وكیل) نشان می‌دهد همگی  عقیده دارند نیرنگ‌های كوچك بخشی از بازی مذاكره است و با داشتن دانش كمتری  از قوانین اخلاقی، راحت‌تر خواهیم بود.

در حمایت از این ادعا، در نشست سالیانه ABA روی  تعداد زیادی از وكلا برآورد شد كه 73 درصد تمایل دارند از «تبلیغات پر سر و  صدا» استفاده كنند. اگرچه مسیر دروغ‌های بزرگ از دروغ‌های كوچك آغاز  می‌شود اما به سرعت تبدیل به یك مارپیچ بی‌پایان خواهد شد كه می‌تواند  اعتبار حرفه‌ای فرد را تخریب كند.

شما اغلب بیشتر از آنچه كه فكر می‌كنید دروغ می‌گویید

تحقیقات انجام شده توسط دكتر پل اكمن كه یك روان‌شناس معروف آمریكایی و  نویسنده كتاب «دروغگویی» است، نشان می‌دهد مردم به­‌طور متوسط سه بار در هر  سه دقیقه از مكالمه خود دروغ می‌گویند.

پروفسور بلادی پائولو، رواشناس اجتماعی؛ مطالعه‌ای براساس 77 دانشجوی كالج  و 70 فرد عادی انجام داده است و دریافته مردم عادی یك­بار در هر پنج دقیقه  مكالمه و دانشجویان كالج یك­بار در هر سه دقیقه مكالمه خود دروغ می‌گویند.

تحقیقات دیگر نشان می‌دهد كه ما در خانه نسبت به محیط كار صادق‌تر و  راست‌گوتریم. ما اغلب و برای دلیل‌های مختلف دروغ می‌گوییم؛ برای جلوگیری  از موقعیت­های اجتماعی آزاردهنده (به نظر من لباس زیبایی است)، برای گریز  از سرزنش شدن (من هرگز ایمیلی دریافت نكردم)، دریافت نقدهای شخصی راضی  کننده از خودمان (من الان نمی‌توانم صحبت كنم یا من فرصت زیادی دارم).

ذهن ما سعی می‌كند دروغ‌ها را با این دلایل توجیه كند. هنگامی كه ما در  ساخت توجیه‌های غلط بهتر و ماهرتر می‌شویم، خطوط بین درست و نادرست را بهتر  محو می­کنیم و به دروغ‌ها اجازه می‌دهیم كه منظر و نظم بهتری از زندگی هر  روزه ما را تشكیل دهند.

دروغ‌های كوچك با نتایج بزرگی همراه است

دَن آریلی، پروفسور روان‌شناسی رفتاری در اقتصاد و اقتصاددان رفتاری در  دانشگاه دوك به­طور قانع‌كننده‌ای نشان داد كه فریب‌كاری نسبت به آن‌چه كه  فكر می‌كنیم گسترده­تر شده و به صورت عفونتی همه‌گیر درآمده است. آریلی طی  مقاله‌ای در روزنامه وال‌استریت ژورنال مثالی را بیان می‌كند كه قابل تامل  است.

قفل‌سازی با كنایه می‌گوید «یك درصد مردم همیشه صادق هستند و هركز سرقت  نكرده‌اند، یك درصد دیگر همیشه دروغ‌گو بوده و سعی می‌كنند كه قفل شما را  بشكنند و تلویزیون و ... شما را بدزدند؛ اما هدف قفل‌ها این است كه از شما  در برابر 98 درصد دیگری محافظت کند که اغلب صادق هستند، اما ممكن است در  صورت قفل نبودن در، وارد خانه شما شوند.» باید اقرار كنیم این قفل‌ساز درست  گفته است.

مطالعات آریلی نشان می‌دهد مردم برای به دست آوردن پول بیشتر تشویق به  دروغ‌گویی و فریب می‌شوند. او می‌گوید وقتی مردم را به دروغ‌گویی تشویق  كردم و جوایز مالی در نظر گرفتم، صدها دلار برای ترغیب به گفتن دروغ‌های  بزرگ و هزارها دلار برای ترغیب به دروغ‌های كوچك از دست دادم. تصویری كه از  این مطالعه ترسیم می‌شود، این است كه دروغ‌های افرادی مانند مادوف نیست كه  به اقتصاد جهانی لطمه می‌زند، بلكه دروغ‌های كوچك بی‌شمار و فعالیت‌های  غیرصادقانه‌ای است كه 98 درصد مردم مرتكب می‌شوند.

هنگامی كه ما بتوانیم خودمان را متقاعد كنیم كه اساساً صادق هستیم، به  ارتكاب تخلف‌هایی كوچك در این‌جا و آن‌جا ادامه می‌دهیم. این دروغ‌ها  دیگران را هم تحت تاثیر قرار داده و مجبور به رفتارهای بد می‌كند و چرخه‌ای  از فساد ساخته می‌شود. خوش‌بختانه صداقت تاثیر متضادی دارد.

برخی‌ها ممكن است بگویند كه این سخنان ایده‌آل‌گرایانه‌اند اما اگر در هر  محیط كاری افراد بر ایجاد یك سیاست مبتنی بر صداقت پافشاری كنند، ما  می‌توانیم سطوح كلی از برخوردهای منصفانه در جهان ایجاد می‌كنیم. فرهنگ  صداقت، ایمان و اعتقاد را افزایش داده و چرخه‌های فروش را كوتاه می‌كند،  تهدیدات را كاهش داده و به طور کلی به افزایش سود كمك می‌كند. به بیان  ساده، گفتن حقیقت نه تنها برای داشتن ذهنی هوشیار لازم است، بلكه یك تمرین  شغلی مفید است كه شما را از همه دروغ‌گوها جدا خواهد كرد.