همه ما برخی اوقات تصمیمهای بدی میگیریم. این تصمیمات میتوانند مهم باشند؛ مانند خرج کردن پولمان برای چیزهای اضافی و بیارزش، به جای پسانداز کردن آنها برای آینده و زمان بازنشستگی. شاید هم تصمیمات بد ما کم اهمیت باشند؛ مانند گفتن یک جمله اشتباهی در میهمانی یا جلسه کاری!
بیشتر اوقات، وقتی یک تصمیم بد میگیریم یا اشتباه میکنیم؛ دنبال بهانهجویی یا توجیه آن هستیم. به خودمان میگوییم «مهم نیست در آن میهمانی چه جمله زشتی گفتیم» یا اینکه خودمان را متقاعد میکنیم که «به هر حال، پول از دست میرود و پسانداز کمی بود».
با این حال، برای یک بار هم که شده، ارزش دارد از خودمان بپرسیم: «چرا گاهی اوقات ذهنمان میلغزد و تصمیم میگیریم کارهایی انجام بدهیم که نادرست هستند؟».
آیا روش و تکنیکی برای جلوگیری از تصمیمهای بد و لغزش ذهن نیست؟ یا سوالی مهمتر: وقتی ما متوجه چند تصمیم بد میشویم؛ فردی «احمق» و «کند ذهن» هستیم؟ آیا افراد باهوش هرگز تصمیمهای بد ندارند و ذهنشان در لحظه، بهترین انتخابها را دارد؟ احتمالا اگر نظر متخصصان حوزه تصمیمگیری را بخوانید؛ شوکه شوید و دیدگاهتان را نسبت به این فرآیند تصمیمگیری تغییر دهید:
سریع و خشمگین یا آهسته و عمدی؟
«دنیل کانمن»، برندهی جایزه نوبل و یکی از بزرگترین دانشمندان و روانشناسان حوزهی قضاوت، تصمیمگیری و اقتصاد رفتاری، به ما میگوید چرا مردم برخی اوقات تصمیمات بد و ضعیفی میگیرند. او میگوید ذهن آنها در آن لحظه، به سیستم ۱ سوئیچ میکند؛ شیوهای از تفکر که با استفاده از میانبرهای ذهنی، در پی خلق تصمیمات سادهای است یا میخواهد تصمیمگیری را ساده و سریع کند.
سیستم ۱ در وقت و تلاش ما برای تصمیمگیری صرفهجویی میکند؛ برعکس سیستم ۲ که روشی آهسته، عمدی و متفکرانه برای نزدیک شدن به تصمیمات درست است.
برای مدت طولانی، نظریه «کانمن»، بسیاری از تصمیمگیریهای بد را توجیه و تحلیل میکرد و مدیران به آن ارجاع داده میشدند ولی اخیرا دانشمندان دیگری هم اظهارنظر کرده و میگویند سیستم ۱ و ۲، بخش کوچکی از یک پازل بزرگ هستند و مسئله فراتر از چیزی است که «کانمن» اشاره کرده است.
همهچیز به صرفهجویی انرژی ربط دارد
یکی از محققان دانشگاه نیویورک به نام «پل گلیمچر»؛ اخیرا نتایج مطالعهای را منتشر کرده که از معمای انتخابهای انسان، رمزگشایی میکند. او به جای ایجاد یک نظریهی جدید برای درک تصمیمات خوب و نه چندان خوب، یک ایده قدیمی از علم کامپیوتر را قرض میگیرد و میگوید: «همهی سیستمهای پردازش اطلاعات (از جمله مغزها و کامپیوترها)، باید دقت را فدای هزینه کنند. به این فکر کنید که اگر یک ماشین بخواهد عدد ۲ را ذخیره کند؛ حافظهی کمتری نسبت به ذخیره عدد ۲.۰۰۱۳۴۵۶۷۵۴۳ نیاز خواهد داشت. آیا به خاطر دارید وقتی خواستید دو عدد بزرگ را با ماشین حساب ضرب کنید؛ چه اتفاقی افتاد؟ یک خطا دریافت کردید و از دقت دستگاه فراتر رفتید.»
همین اتفاق هم برای مغز شما میافتد. اگر نیاز به تصمیمگیری با دقت زیاد دارید؛ به منابع بیشتری نیز نیاز پیدا خواهید کرد. تصمیمگیری بهینه، کاری سخت و تلاشی پر هزینه است. از آنجایی که مغز انسان یا هر مغز دیگری، انرژی بینهایتی ندارد؛ انسانها دائما از تلاش برای حفظ منبع انرژی محدود خود دست برنمیدارند. مغز شما به خوبی تنظیم شده تا از این قاعده پیروی کند.
برای سالهای متمادی، محققان با انسانها به عنوان ماشینهای محاسباتی انتزاعی برخورد کردند که میتوانند اطلاعات مربوط به هر واقعیت را با دقت بینهایتی، ذخیره کنند. این رویکرد به انسان، باعث شد محققان به انتخابهای غیربهینه فکر کنند و آنها را اشتباهات منطقی یا خطاهای سیستماتیک در نظر بگیرند. با این حال، تئوری جدید، روی دیگر سکه تصمیمگیری را نشان میدهد: «هزینههای متابولیکی ذخیره و پردازش اطلاعات.»
به گفته «گلیمچر»، تصمیمهای ما دقت محدودی دارند؛ نه به این دلیل که ما ناکارآمد هستیم؛ بلکه به این دلیل که هزینه استفاده از «حداکثر دقت» در درازمدت بالا است و ارزشش را ندارد. از نظر تکاملی، درست نبودن در مورد همهچیز، بلکه توقف در «به اندازه کافی خوب» نتیجه داده است.
تصمیم بد نداریم؛ همه تصمیمها هوشمندانه هستند
همه این حرفها را گفتیم تا نتیجه بگیریم؛ تصمیمهای بد، ما را احمق و غیرمنطقی و ضعیف نمیکنند؛ بلکه نشان میدهند یک انسان هستیم. ما دائما در حال بهینهسازی تعادل میان تلاش و دقت، براساس مجموعهای از مکانیزمهای شناختی هستیم.
به یاد داشته باشید که تصمیمهای شما بد یا احمقانه نبوده؛ بلکه هوشمندانهترین چیزی بود که ذهن شما میتوانست طراحی کند. این شما هستید که تصمیم میگیرد مانند یک انسان باشید و تصمیمهای با صرفه مصرف انرژی بگیرید یا به خودتان فشار خیلی زیادی وارد کرده و رفتاری ماشینگونه بروز دهید.
دیدگاه خود را بنویسید