همه ما دوست داریم بهترین کارمان را تولید و ارائه دهیم؛ حالا این بهترین کار می‌تواند ساخت یک دستگاه یا محصول مانند گلدان هنری یا فرش دستی باشد؛ ارائه یک سرویس و خدمت مانند دندان‌پزشکی باشد یا نوشتن یک مقاله یا طراحی یک پوستر باشد. اما چگونه به بهترین کارمان دست پیدا می‌کنیم؟

بسیاری از ما سعی می‌کنیم برای تولید بهترین کار، تا بهترین نمونه را تولید نکردیم؛ هیچ کاری بیرون ندهیم و تولیدی نداشته باشیم. ممکن است ماه‌ها یا سال‌ها وقت بگذاریم و هیچ خروجی نداشته باشیم؛ چون هنوز فکر می‌کنیم بهترین کارمان را تولید نکردیم. صبر می‌کنیم و صبر می‌کنیم تا سرانجام ایده‌آل کارمان را به دست بیاوریم.

دلایل زیادی هم برای آن وجود دارد. برخی کمال‌گرا هستند و برخی تخصص و اطلاعات زیادی دارند و همین تخصص و اطلاعات زیاد اجازه نمی‌دهد یک کار سطح پایین ارائه کنند. 

در واقع، یک رویکرد تولید بهترین محصول و کار، مطالعه بیشتر در رشته و تخصص خودمان و افزایش سطح آگاهی‌ها است. وقتی دانش بیشتری داشته باشید؛ به طور طبیعی وسواس شما هم بیشتر می‌شود و برای هر تصمیم کوچکی، دچار نگرانی شده و به سختی کار پیش می‌رود. این وسواس آن‌قدر ادامه پیدا می‌کند تا بهترین کار به دست بیاید و بعد عرضه شود.

این رویکرد عقلانی هم است. شما هرچقدر روی یک کار سرمایه و انرژی و دقت بیشتری بگذارید؛ با کیفیت‌تر است و احتمالا کمترین عیب و ضعف را دارد. 

اما رویکرد بعدی این است که فقط به تولید کار فکر کنید و اصلا نگران کیفیت کار نباشید. در این دیدگاه، کیفیت را دور انداخته و روی افزایش تعداد تولیدات تمرکز ‌کنید. دقیقا مقابل دیدگاه قبلی است و به کمیت اهمیت می‌دهد. در این روش، سعی می‌شود کیفیت روی یک حد قابل قبول و استاندارد نگه داشته شود ولی خروجی‌های بیشتری تولید شود.

حالا، به نظر شما کدام‌یک از این دو رویکرد می‌تواند موفقیت بیشتری برای ما در پی داشته باشد؟ کدام رویکرد منجر به تولید بهترین کار می‌شود؟ شاید بسیاری از شما بی‌درنگ رویکرد اول یا کیفیت‌محور را بپسندید. پس با ما همراه باشید تا ضمن ذکر چند مثال و نتایج تحقیق، با اشاره به قانون ۷۰-۲۰-۱۰ برای تولید بهترین، کار کنیم.

گلدان بیشتر بسازید

در کتاب «Art & Fear» از دیوید بایلز و تد اورلند یک مثال معروف درباره ساخت گلدان‌های سرامیکی وجود دارد. یک استاد کلاس گلدان‌سازی، شاگردانش را به دو گروه تقسیم می‌کند. یک گروه با محوریت کمیت که قرار است گلدان‌های بیشتری بسازند و براساس وزن گلدان‌ها امتیاز بگیرند و گروه دوم با محوریت کیفیت که باید بهترین گلدان ممکن را بسازند. در گروه نخست مهم نیست گلدان‌ها از نظر کیفیت چقدر سطح بالا باشند؛ بلکه شاگردان کلاس باید تلاش کنند گلدان‌های بیشتری تولید کنند و در گروه دوم برعکس مهم نیست چند گلدان ساخته شود بلکه باید بهترین گلدانی که می‌توانند را بسازند. هدف از این آزمایش رسیدن به پاسخ این پرسش است که کدام گروه بهترین کار را تولید می‌کند؟

هنگام داوری و امتیازدهی به گروه‌ها، نتیجه عجیبی مشاهده می‌شود. بهترین گلدان نه توسط گروه دوم که روی کیفیت تمرکز داشتند؛ بلکه توسط گروهی ساخته شده است که کمیت محور بودند و باید فقط گلدان‌های بیشتری تولید می‌کردند. راز این نتیجه در این است که گروه نخست، بدون داشتن وسواس یا اصطلاحا مته به خشخاش گذاشتن، سعی می‌کنند به سرعت گلدان‌های بیشتری بسازند اما در همین پروسه، مرتبا از اشتباهات خود درس گرفته و به طور طبیعی گلدان‌های بهتر و با کیفیت‌تری می‌سازند. در همین زمان، گروه دوم مشغول نظریه‌پردازی و کم و زیاد کردن روند ساخت بهترین گلدان و رسیدن به فاکتورهای گلدان ایده‌آل است. در نتیجه، گلدان‌هایی نه چندان با کیفیت می‌سازند و آن ایده‌الی که دنبالش بودند نیز به دست نمی‌آید.

عکس بیشتری بگیرید

مثال دوم از یک کلاس عکاسی بیرون می‌آید. «جری اولسمن»، استاد دانشگاه فلوریدا بارها این رویکرد را روی دانشجویان امتحان می‌کند و هر بار یک نتیجه می‌گیرد. او دانشجویان را به دو گروه تقسیم کرده و از یک گروه می‌خواهد فقط عکس بگیرند و از گروه دیگر می‌خواهد بهترین عکس را بگیرند. همیشه بهترین عکس توسط گروه نخست ثبت می‌شود.

 به همین دلیل، این استاد به دانشجویانش می‌گوید روی گرفتن بهترین عکس، هدف‌گذاری نکنند بلکه بدون وسواس و توجه به پارامترهای یک عکس با کیفیت، فقط سعی کنند عکس بیشتری بگیرند. او به دانشجویانش می‌گوید نگران خراب شدن عکس‌ها نباشید و فقط از یک سوژه عکس‌های زیادی بگیرید و مطمئن باشید یکی از عکس‌ها، بهترین عکسی است که می‌توانستید ثبت کنید.

قانون ۷٠-۲٠-۱٠

دو مثال بالا می‌خواهند چه چیزی بگویند؟ نتایج این دو مثال را چگونه در زندگی عملی خود پیاده‌سازی کنیم تا به بهترین کارمان برسیم؟ به زبان ساده، مثال‌های گلدان و عکاسی می‌خواهند بگویند لزوما بهترین محصول یا تولیدات شما با دقت، وسواس، تحقیق و مطالعه زیاد به دست نمی‌آید؛ بلکه با ساخت نمونه‌های زیاد و انجام کار بیشتر، محقق می‌شود.

قانون ۷۰-۲۰-۱۰ می‌گوید هرچقدر سعی کنید کار خوبی انجام دهید؛ ۷۰ درصد تلاش‌های شما به یک کار متوسط ختم می‌شود و ۲۰ درصد کارها قابل تحسین خواهند بود اما ۱۰ درصد کارها شگفت‌انگیز و خارق‌العاده می‌شوند. مهم نیست شما در چه سطحی کار می‌کنید و این درصدها نسبت به سطح کار خودتان بیان می‌شوند. 

جاناتان رید، ترانه‌سرای معروف و بسیار پرکار به نشریه مدیوم می‌گوید هرچه آهنگ‌های بیشتری می‌سازم؛ آهنگ‌های خوب بیشتری تولید می‌شود. خواننده‌های معروف دنیا شاید ۸۰۰ آهنگ خوانده باشند ولی فقط ۱۰ آهنگ آن‌ها معروف شده و ماندگار هستند.

بنابراین، اگر می‌خواهید بهترین کار خود را تولید کنید؛ باید قانون ۷۰-۲۰-۱۰ را سرلوحه کار خود قرار دهید و فراموش نکنید که «کیفیت می‌تواند از درون کمیت بیرون بیاید». 

اگر برنامه‌نویس هستید؛ به جای تمرکز روی نوشتن بهترین برنامه و کدخط‌های زندگی خود، سعی کنید برنامه‌های بیشتری بنویسید. اگر نویسنده هستید؛ به جای تمرکز و وسواس برای نوشتن بهترین مطلب خود، سعی کنید روی سوژه‌ها و مطالب بیشتری کار کنید. اگر یک هنرمند و تولیدکننده هستید؛ خروجی‌های بیشتری تولید کنید و اگر یک گیمر هستید؛ بیشتر بازی کنید.

رفتن به سوی کمیت به معنای رهاسازی کامل کیفیت نیست. بلکه، همزمان با تولید کار بیشتر؛ باید کیفیت کار خود را ارتقا دهید و همانند دانشجویان سرامیک‌ساز، سعی کنید از اشتباهات قبلی خود درس بگیرید. تمرکز روی کیفیت نباید مانع از تولید کار شود. در واقع، وسواس و درنگ منجر به تولید بهترین کار نمی‌شود؛ بلکه باید عملا وسط میدان کار باشید و با رعایت یک سری استانداردهای پذیرفته شده در کار خود، سعی کنید بیشتر یاد بگیرید و کم‌کم به بهترین سطح کارتان برسید.